مروري بر زندگينامه امام خميني (س) در چهار دوره : از ولادت تا رحلت 1281- 1368

نويسنده:محمد معینی
اي پيامبر، ما به تو كوثر (خير كثير) بخشيديم ...
امام خميني (س) در روز بيستم جمادي‌الثاني روز كوثر ولادت فاطمه زهرا (س) 1321ق/ 1281ش، در خانواده‌اي از اهل علم و مبارزه و تقوا و هجرت ديده به جهان گشود و در پنج ماهگي، پدرش آقا مصطفي به جرم حمايت از مظلومين به دست اشرار محلي به شهادت رسيد. روح‌الله در آغوش مادري مهربان (بانو هاجر) و سرپرستي عمه‌اي دلسوز (صاحبه خانم) و دايه‌اي پرهيزگار (ننه خاور) پرورش يافت و همزمان آموزشهاي اوليه سواركاري و تفنگداري و تيراندازي را طي كرد.

دوره اول (از 1281- 1300ش)

دوران كودكي و نوجواني روح‌الله همزمان با بحرانهاي سياسي و اجتماعي ايران سپري شد. وي از همان ابتداي زندگي، با درد و رنج مردم و مشكلات جامعه آشنا بود و تأثر خود را با ترسيم خطوطي به صورت نقاشي بروز مي داد، و همراه خانواده و اطرافيان در سنگر دفاع ساخته و پرداخته و در كوران حوادث و مسائل به مجاهدي تمام عيار تبديل مي شد. برخي از حوادث متأثركننده اين دوران مثل بمب‌باران مجلس در نقاشيها و مشقهاي خوشنويسي دوران كودكي و نوجواني او منعكس شده و در دسترس است. از جمله قطعه شعري است در دفترچه يادداشت دوران نوجواني (9-10 سالگي) با عنوان: «غيرت اسلام كو جنبش ملي كجاست» خطاب به ملت ايران:
مي‌توان از آن نوشته به عنوان اولين بيانيه سياسي دوران نوجواني روح‌الله ياد كرد، و دغدغه ذهني او را راجع به مسائل مملكتي فهميد. تمايلات روح‌الله نسبت به قهرمانان و مبارزان تا حدي است كه در نهضت جنگل، وي با سخنراني و سرودن شعر در وصف ميرزا، اقدام به جمع‌آوري كمكهاي مردمي براي حمايت از نهضت جنگل نموده و بالاخره مصمم مي شود كه خود شخصاً به نهضت جنگل بپيوندد. و در فرصتي به جنگل سفر مي‌كند و پايگاه ميرزا را از نزديك مي‌بيند. 2

تحصيلات روح‌الله

روح‌الله با بهره وري از استعداد فوق‌العاده، رشته‌هاي مختلف علوم را به سرعت طي كرد. علاوه بر فقه و اصول و فلسفه، عرفان را نيز در عاليترين سطح نزد اساتيد برجسته آن زمان در خمين، اراك و قم طي كرد و در مدت 6 سال جهش فوق‌العاده اي داشت حتي اسفار را پشت سر گذاشت و از فضلا و شخصيتهاي برجسته حوزه علميه قم به شمار مي‌آمد. 3

اولين خطابه رسمي روح‌الله

روح‌الله ضمن تحصيل در اراك در ايام 19 سالگي در مراسم بزرگداشت « ركن اعظم مشروطه» مجتهد طباطبائي اولين خطابه خود را قرائت كرد و تحسين حاضرين را برانگيخت. اين خطابه در واقع بيانيۀ سياسي بود كه به جهت قدرداني از زحمات و خدمات علمدار مشروطيت از جانب حوزه علميه اراك از زبان يك طلبه جوان قرائت مي‌شد. 4
از قول روح‌الله نقل شده « ... پيشنهاد شد منبر بروم، استقبال كردم آن شب كم خوابيدم، نه از ترس مواجه شدن با مردم، بلكه به خود فكر مي‌كردم فردا بايد روي منبري بنشينم كه متعلق به رسول‌الله است. از خدا خواستم مدد كند كه از اولين تا آخرين منبري كه خواهم رفت، هرگز سخني نگويم كه جمله‌اي از آن را باور نداشته باشم 5 و اين خواستن عهدي بود با خدا بستم، اولين منبرم طولاني شد، اما كسي را خسته نكرد ... و عده اي احسنت گفتند، وقتي به دل مراجعه كردم از احسنت گويي‌ها خوشم آمده بود، به همين خاطر دعوت دوم و سوم را رد كردم و چهار سال هرگز به هيچ منبري پا نگذاردم.» 6

دوره دوم زندگي روح‌الله (از 1300ش-1320)

اين دوره از زندگي روح‌الله با هجرت به قم آغاز شده است، با سياستهاي دين‌زدايي رضاخان و تا 1320 ادامه دارد، در اين دوره روح‌الله مشغول تحصيل و تدريس و تأليف كتاب و آشنايي با علماي برجسته مبارزي همچون حاج آقا نورالله اصفهاني و مدرس و برخي ديگر مي باشد. در اين دوره اختناق رضاخاني؛ هدف علما حفظ حوزه قم بود. اهميت آن در آن زمان كمتر از تأسيس حكومت اسلامي در سال 57 نبود. 7

دوره سوم (از 1320-1340)

اين دوره از زندگي امام با چهل سالگي آغاز مي‌شود و مصادف است با دو حادثه مهم؛ يعني بروز جنگ جهاني دوم و اشغال ايران، خروج رضاخان از ايران و آغاز سلطنت محمدرضا. بنا بر اعتقاد امام اين زمان فرصت مناسبي براي قيام اصلاحي بود. با همه كوششها و اقدامات روح‌الله قيام مورد نظر صورت نگرفت. امام در اين دوره عالمي است كامل و جامع الشرايط، رهبري است هوشيار با پشتوانه دانش و بينش سياسي با كوله‌باري از تجربه دوران 20 ساله رضاخاني، كه شناخت كاملي از اوضاع ايران و جهان دارد، لذا با صدور بيانيه‌اي در 11 جمادي‌الثاني 1363ق/1323ش زمان مناسب قيام را يادآوري مي‌كند: «امروز، روزي است كه نسيم روحاني وزيدن گرفته و براي قيام اصلاحي بهترين روز است، اگر مجال را از دست بدهيد و قيام براي خدا نكنيد و مراسم ديني را عودت ندهيد، فرداست كه مشتي هرزه‌گرد و شهوتران بر شما چيره و تمام آيين و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود كنند.» 8

دوره چهارم زندگي امام (از 1340-1368)

اين دوره همزمان با دو حادثه ناگوار آغاز مي‌شود يكي رحلت آيت‌الله بروجردي (10 فروردين 1340) - كه ضايعه‌اي براي جهان اسلام و در عين حال رفع موانع براي دشمنان ايران و اسلام بود. ديگري رحلت آيت‌الله كاشاني قهرمان مبازره با استعمار انگليس كه روزگاري نامش لرزه بر اندام دشمنان ايران و اسلام مي‌انداخت. همزمان با تسلط امريكا بر امور مملكت، فشار بر رژيم براي اجراي اصلاحات آمريكايي افزايش يافت و در قالب اصلاحات ارضي و لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي با چشم‌اندازي ظاهراً مردم فريب رخ نمود ولي در باطن از اتحاد شومي خبر مي داد و تسلط آمريكا و اسرائيل و عوامل آنها را بر كليه شئون مملكت فراهم مي‌كرد. در اين زمان امام در برابر اصلاحات آمريكايي به شدت ايستاد و رژيم شاه به تلافي، در دوم فروردين 1342 كه مصادف بود با شهادت امام جعفر صادق (ع) به مدرسه فيضيه يورش برد. در اين حادثه تعدادي شهيد و مجروح شدند. امام در پيامي به مناسبت چهلم فاجعه فيضيه دست به افشاگري زد :« من مصمم هستم كه از پاي ننشينم تا دستگاه فاسد را به جاي خود بنشانم.» امام نطق تاريخي خود را در 13 خرداد 1342 در مدرسه فيضيه ايراد كرد و شاه فرمان خاموش كردن فرياد امام را صادر كرد. در شامگاه 14 خرداد امام دستگير و به زندان قصر منتقل شد. صبح 15 خرداد خبر دستگيري امام به تهران و ساير شهرها رسيد و مردم به خيابانها ريخته با شعار « يا مرگ يا خميني» به سوي كاخ شاه به حركت درآمدند و قيام با شدت سركوب شد و به خون نشست. قيام (15 خرداد 1342) علي‌الظاهر با تبعيد رهبر انقلاب به تركيه و سپس عراق از جوشش و جنبش افتاد. واقعه مرموز شهادت آقا مصطفي فرزند امام در 56 روح تازه اي به جنبش دميد. چاپ مقاله‌اي توهين‌آميز به امام و روحانيت در 17 دي ماه 1356 در روزنامه اطلاعات اعتراض شديد جامعه مذهبي را برانگيخت و قيام 19 دي ماه 1356 را به دنبال داشت. مراسم چهلم شهداي 19 دي قم به صورت پيامي در تبريز و اصفهان و يزد و شيراز و شهرهاي ديگر ادامه يافت و به كشتار فاجعه 17 شهريور 57 منجر شد همچنين فرار شاه و ورود امام را به وطن نويد داد. مردم در پي استقبال بي سابقه خود در بهشت زهرا سخنراني تاريخي امام خود را شنيدند و حكم سرنوشت‌ساز ايشان را در لغو حكومت نظامي در 21 بهمن 57 با جان دل گردن نهادند و در پيشگيري از حملات نيروهاي رژيم با، مناطق حساس را سنگربندي و در مدت 24 ساعت مبارزه بي امان، طرحهاي كودتاچيان را نقش بر آب و هرگونه فرصت را از آنها سلب كردند. و بالاخره پيروزي قيام 15 خرداد در شب 22 بهمن 57 به گوش رسيد.
از صبحدم 22 بهمن تا 13 خرداد 1368(رحلت امام) حوادث سنگين بيشماري با محدوديت و نقش خصمانه آمريكا و حمايت همه جانبه دول غربي با كمك گروهها و احزاب متعدد چپ و راست در ايران در مقابله با انقلاب اسلامي بروز كرد. اين حوادث آن قدر گسترده بود كه در اين مختصر نمي‌گنجد، فقط در يك جمله مي‌توان گفت هر كدام از آن حوادث به تنهايي مي توانست مسير انقلاب را منحرف كند و به شكست بكشاند، اما الطاف الهي و هوشمندي امام و وفاداري و آگاهي ملت ايران، تمام توطئه‌ها را خنثي كرد به گونه‌اي كه ملت ايران، در سال 1368 در حالي كه با پيكر مطهر امام خويش پس از 11 سال تحمل سختي‌ها و مشكلات وداع مي‌كرد، جمعيت چندين برابر بيشتر از لحظه ورود بود. عشق و پايداري مردم عميق‌تر و قصدشان بر ادامه راه امام و انقلاب جدي تر و نظام شان علي رغم همه توطئه‌ها و حوادث پر ثبات تر از هر زمان ديگر بود. روانش شاد و راهش پر رهرو باد

1. در اين خصوص رجوع كنيد به: كوثر (مجموعه سخنراني‌هاي حضرت امام ... ) مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام ...، چاپ اول: 1371. جلد اول ص 615.
2. سيد علي قادري، خميني روح‌الله (زندگينامه امام خميني ... ) مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، چاپ سوم، بهار 1382. جلد اول ص 232- 236.
3. اميررضا ستوده. پا به پاي آفتاب (گفته‌ها و ناگفته‌ها از زندگي امام ... ) تهران، نشر پنجره، بهار 1373. جلد 1 ص 30.
4. رجوع كنيد به: قادري، خميني روح‌الله، ص 260، و نيز سرگذشتهاي ويژه جلد 6، ص 11.
5. شيخ صدوق نيز در آغاز كتاب خود ( من لا يحضر الفقيه) مي‌نويسد: من مانند ديگر منصفان نكرده‌ام كه هرچه به ايشان رسد از روايات در تصانيف خود آورند ... و هرودوت مي‌گويد: دليلي ندارد آنچه را مي‌گويم و مي‌نويسم همه را قبول داشته باشم. و اين است فرق دانشمندان الهي و غيرالهي. دانشمندان الهي چيزي را مي‌گويند و مي‌نويسد كه خود آن را باور داشته باشند!
6. رجوع کنيد به قادري، خميني روح‌الله، ص 260 به بعد.
7. رجوع كنيد به سخنان آيت‌الله پسنديده و آيت‌الله مظاهري، خبرنامه نخستين همايش حاج آقا نورالله اصفهاني، شماره اول ص16-17؛ شماره دوم ص13-12.
8. رجوع كنيد به: صحيفه نور ( مجموعه 22 جلدي، رهنمودهاي امام خميني)، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، چاپ سوم بهار 1382. جلد اول ص 4-6.